افتادن ازپله ها

ساخت وبلاگ
سلام 

با سلام ودرودفراوان

نهادخونمونه خواست یه دوش ده دقیقه ای بگیره و دخترش رو سپرد به ما

همین که رفت حموم صدا دخترش در اومد ، من هم گرفتمش که آرومش کنم بردمش دم در که زن همسایمون رو دیدم گفت واسه پخت تاسوعا چی میدی میخوام فردا خرید کنم آخه ما همسایه ها هرساله جمع میکنیم زرشک پلودرست میکنه خلاصه من هم رفتم بالا خونه عموم که از زن عموم چیزی بگیرم که ای کاش نمیرفتم . که ای کاش پام شکسته بودوبابچه خواهرم نمی‌رفتم داشتم میومد پایین که تقریبا چهارپنج پله آخری رو لیزخوردم میفتم خودم رو جوری گذاشتم که بشه بچه خواهرم چیزیش نشه و خدا رو شکر چیزیش نشد من که خیلی ترسیده بودم بد جورنفسم بنداومده بود

خدایا چه غلطی کردم با بچه خواهرم رفتم کاش پام میشکست وتنهامیرفتم هی فکر میکنم اگه بلایی سرش میمومدچکارمیکردم

معصومه...
ما را در سایت معصومه دنبال می کنید

برچسب : افتادن از پله ها, نویسنده : amasoumeh-atom8 بازدید : 169 تاريخ : يکشنبه 18 مهر 1395 ساعت: 20:03