سفرنامه کربلا

ساخت وبلاگ
خیلی جالب ببود درواقع قابل بیان نیست.رفتن و دیدنش قابل مقایسه با چیزهایی که توی تلوزیون میبینیم نیست.شب اول که از مرز رد شدیم از شدت سرما صورتم 

پوشانده بودم بعد مامور چک کردن مهر پاسپورت بهم با یه حالت خاصی گفت خودتی؟!!! گفتم اره و مجبور شدم صورتم رو باز کنم و سرما بخورم و گناهش به گردن اون مامور.ولی خداروشکر بخاطر ساعتی که برای حرکت انتخابکرده بودیم مرز خلوت بود

از پذیرایی هایی که ازمون شد که واقعا خیلی گرم و صمیمی بودن یکجا بین مسجد سهله و مسجد کوفه نخود پخته که بقول خودشون لبلبو خوردیم که فکرنکنم توی عمرم نخود به خوشمزگی خورده باشم

خلاصه جونم براتون بگه از زیارتها که با چه مکافاتی بود البته بماند که فاطی میگفت تو رو باید به ضریح بدوزن که خیالت راحت باشه که زیارت کردی و زیارتت قبول شده 

از مرز مستقیم به یه هایس رفتیم نجف البته ما هجده نفر بودیم که همه اقوام ننه حمید بودن و از همه مهم تر خاله لطیفه :-):-):-):-) خخخخخخ

که اکثر اوقات جفت من میفتاد و با همه کنتاکت داشت حتی بحث کردن باهاش باحال بود و میچسبید

وقتی رسیدیم بعدازظهر بود و توی مسیر پیاده روی به سمت حرم ودیم تا جایی برای استراحت پیداکنیم که یک خونه ازمون دعوت کرد برای استراحت و غذا و یکی دوساعت اونجا بودیم بعد رفتیم سمت حرم امام علی و با معطلی بلاخره یک جا زیرزمین حرم واسه خوابیدن پیداشد که اونم نمیشد گفت جا ازبس دم کرده و شلووووووغ بود و من و فاطمع و زهرا برایخواب رفتیم حرم شبستان حضرت فاطمه که این دفعه سرما خوابمون نبرد و پتو هم گیرمون نیومد ,بماند که بعضیا از سرما قالی پیچونده بودن دوره خودشون

این از شب اول

فردا صبح وسایلها رو گذاشتیم توی زیزمین فقط ضروری ها رو برداستیم و راهی کوفه شدیم کلی پیاده و بعد ده دقیقه سواره رفتیم تا رسیدیم مسجد سهله و سر ظهر بود نمازهارو خوندیم و دم غروب بود که رفتیم به سمت مسجد کوفه

و توی راه لبلبو خوردیم در عوض هم سفری ها تا تونستن سینه زدن و خود موکب هم صدای نوحه رو زیاد گرد دیگه اینام هم جوگیرتر شدن و کوفتن 

خلاصه رسیدیم مسجد کوفه شب بود و نمازها رو هم خوندیم و بیرون اومدیم البته من خیلی دوست داشتم به خونه امام علی برم که ظاهرا شبها میبندنش و دیگه قسمت نشد ,اومدیم سمت مزار هانی بن عروه که داشتیم فکر میکردیم شب کجا بمونیم که یک مردی اوند و گفت منزل بیایید برای شام و خواب و... دیگه فاطی گفت بریم و با ویلچر حج خانم هایی که راه رفتن شون مشکل بود 

ادامه دارد . درپست بعدی مینویسم

معصومه...
ما را در سایت معصومه دنبال می کنید

برچسب : سفرنامه کربلا,سفرنامه کربلا هوایی,سفرنامه کربلا هوشیار, نویسنده : amasoumeh-atom8 بازدید : 167 تاريخ : شنبه 4 دی 1395 ساعت: 15:25