وای تولد مامانی عجب روزی بود
چقدر خوش گذشت
مامانی هم خوب سوپرایز شد قربونش برم
به دلایلی از ظهرش ناراحت بود و گریه میکرد ، روز بله برون فاطی جون هم بود خونمون رو میخواستن
ما خونه رو مرتب کردیم و رفتیم خونه نهاد
مامانی نمیدونست میخوایم بریم اگه میگفنیمش مخالفت میکرد این بود یواشکی لباس واسش بردیم که خونه نهاد بگیمش و اماده شه
خدا رو شکر مخالفت نکرد و رفتیم رستوران
تا رسیدیم رستوران غذا سفارش دادیم و مانده و نادیا یواشکی غیب شدن که برن قنادی کیک بخرن و همان دم در بزارن تو یخچال رستوران تا بعد شام
اره خلاصه بگم که
شام اوردن و خوردیم بعد شام کمی نشستیم موسیقی زنده
مایده هم رفت با گروه موسیقی هماهنگ کرد و رفت کیک بیاره
مامانی هنوز دلش گرفته بود و سرش پایین و ناراحت
یهودی چراغاخاموش شدن و اهنگ تولدت مبارک خوندن
مایده با کیک و فشفشه اومد جلو مامانی
مامانی حسابی جا خورد ذوقش اشکش در اومد
قربون اون دلت و اشکت برم مادر الهی همیشه اشکت از سر ذوق بیاد پایین
معصومه...برچسب : نویسنده : amasoumeh-atom8 بازدید : 155